بعد مرگم
چهارشنبه, ۹ دی ۱۳۹۴، ۰۱:۴۰ ب.ظ
بعد مرگم…
لاشه مرابا کارد اشپزخانه ی رنگ و رو رفته مان ـ که قلمتراش مداد شبهای تنهایی من است در هم بدرید
وپاره های سرگردان لاشه ی مرا در پست ترین نقطه بیابانهابه سگها بسپارید
می خواهم از لاشه من
چندین سگ گرسنه سیر شوند
با شما هستم ای ادمهای کمتر از سگ
که در این دنیا هیچکس انسان بودن شما را باور نکرد
وهیچ انسان گرسنه ای از درگاهتان سیر نشد
من میمیرم
امامرگ من مرگ زندگی من نیست
مرگ من انتقامی است که زندگی من ازجعل کننده ی نام خودش میگیرد
من میمیرم تا زندگی زیر دست و پای مرگ نمیرد
مرگ من عصیان یک زندگی است که نمیخواهد بمیرد…"