پرواز برگی جوان مرگ
خاموشی خورشید
و رنگین کمانی که اینبار
لباس مشکی به تن دارد
درختانی که راز و رمزشان با زمین
گوشی از فلک کر کرده
و گیاهانی که از دهان ابرها افتاده اند
دشت
می کوبد طبل رسواییم را
عریانم
عریان
و باور ندارم سری را
که درک کرده دو شاخ را
راستی : هیچ شده
نگاهی واژگون کند دنیایت را؟